+
دندانها! بی خود گوشه لبها را نگزید. اینجا نهی از منکر بی فایده است. آنها همانطور میرقصند و می آیند پایین. آخه چشمهام عاشق تماشای رقص اشکهاند. شما هم به جای لب گزیدن... صفا کنید.
+
امان از این دل درگیر درمانده/ از این صنوبر خالی، یه آه افسرده/ از این علامت سرخ و عجیب یک سوال/ که توی سینه نشسته خموش و شرمنده
+
یک سر ریسه رو به میله پلکها ببندین. سر دیگشو به گوشه لبها. چشمها! با شمام! زود! زود! زود باشین! وقتی عزیز بهتر از جونم رسید میخوام گونه چراغونی شده باشه ها. بجمبید!
+
دندانها! بی خود گوشه لبها را نگزید. اینجا نهی از منکر بی فایده است. آنها همانطور میرقصند و می آیند پایین. آخه چشمهام عاشق تماشای رقص اشکهاند. شما هم به جای لب گزیدن... صفا کنید.
+
امان از این دل درگیر درمانده/ از این صنوبر خالی، یه آه افسرده/ از این علامت سرخ و عجیب یک سوال/ که توی سینه نشسته خموش و شرمنده
+
یک سر ریسه رو به میله پلکها ببندین. سر دیگشو به گوشه لبها. چشمها! با شمام! زود! زود! زود باشین! وقتی عزیز بهتر از جونم رسید میخوام گونه چراغونی شده باشه ها. بجمبید!
+
می خواهم چشمها را دربیاورم و بدهم به باد ببرد. چشمهای بی اشک به چه درد می خورد؟! همان حدقه های خالی بهترند. بیشتر به سیرتم می آیند!
+
رویای بودنش در ذهن من شکست/ دریای رفتنش در ذهن من نشست/ از سیل اشکها گونه ها خراب شد/ هر چه صدا زدم نرو، رفت که رفت