سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفره‌ی گل گلی‌اش را گره زد به دسته‌ی دوچرخه‌اش. "مامان! من می‌خوام برم استفبال، نمی‌رم نونوایی." این را نقی ِ ده ساله گفته بود. و مادربزرگش گوشه‌ی لبش را گزیده بود و با چشم‌هایش اشاره‌ای کرده بود به میهمان‌ها. نقی هم سفره را برداشته بود و گل‌های سفره را گره زده بود به دسته‌ی دوچرخه‌اش.  و رکاب پشت رکاب و نانوایی‌هایی که بسته بود. رسیده بود چند محلّه آن ورتر. آدرس یک نانوایی‌ای را سراغ می‌گرفت که باز باشد. آدرس دادند. رفت. بسته بود. ماشین‌ها توی خیابان بوق می‌زدند و گل توی دست مسافرهایشان بود و می‌رفتند. دل ده ساله‌ی نقی هم وسط گل‌ها می‌رفت. و خود نقی با چشم‌های درشتش پی نان می‌گشت. نفی با آن چشم‌های درشت قشنگش جه کار باید می‌کرد؟  باید هی نانوایی‌های بسته را می‌ریخت توی‌شان؟ و آن قدر و آن قدر که بالاخره نان دراز سنگگی گیر بیاید و برود لای گل‌های سفره‌اش و دو تا گره؟ رکاب دوچرخه‌اش را بگرداند و پا بزند و برود و برود و برود؟ یعنی فقط همین؟! همین که نان‌ها را ببرد خانه و تمام؟! یعنی کار چشم‌ها همین باشد فقط؟! یا اینکه باید پسر قلدر چاق کلمبه‌ای پیدا شود و جلوی نقی را بگیرد و نان‌ها را از او بقاپد و سفره‌اش را هم بیاندازد روی زمین و دربرود. و نقی تا سفره‌اش را بردارد و برگردد نانوایی، پخت نان تمام شده باشد. حالا کار چشم‌های درشت قشنگ نقی شروع می‌شود: کاشتن گل. گل‌هایی خوشرنگ‌تر از گل‌های قرمز سفره‌اش. گل‌های بی‌رنگ شفّاف درد. که زمین گونه‌ها را پر کنند. دشت شقایق اشک عجب قشنگ می‌شود! این اشک‌ها برکت آسمان هست یا نه؟ برکت آسمان چشم‌ها؟ این اشک‌ها هر کدامشان یک نان سنگگ نمی‌ارزند؟ جای نقی بودم سفره‌ی گل گلی‌ام را پهن می‌کردم زیر صورتم و برکت‌های آسمان چشم را می‌ریختم لای سفره، می‌بردم برای مهمان‌ها. با این اشک‌های صاف خالص به ابرها هم می‌شود فرمان داد. جای نقی بودم ابرها را می‌گفتم بیایند زیر پایم، ببرندم بالا. وسط آسمان. آسمان. دوازده بهمن است. دوازده، دروازه شده امروز. دروازه‌ای که از بالا به پایین باز می‌شود. دروازه‌ای که امام را دارد می‌فرستد پایین. روح خدا را، برکت آسمان را. نقی نان گیرش نیامده ولی یک سفره پر از گل اشک دارد. سوار دوچرخه‌اش شده و رکاب می‌زند و گریه می‌کند و گل‌های اشکش را می‌دهد به باد تا ببرند و برسانند به امام. اشک‌های نقی به استقبال امام رفته‌اند. چه گلبارانی شده با گل‌های قشنگ نقی.

حدیث: رسول الله صلی الله عیله و آله: نسبت به نان احترام بگذارید چرا که خداوند ِ بلند مرتبه آن را از برکت‌های آسمان نازل کرده است.
محجة البیضاء

  
   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :177
بازدید دیروز :6
کل بازدید : 153020
کل یاداشته ها : 125


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ