سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روغن‌ها را گذاشته بود روی هم، از قدش هم زده بود بالا. روغن‌های روی هم را تماشا کرد؛ انباری به مساحت سه در سه متر. در را بست و قفل را به در زد. قفل گنده‌ای بود. ایرج دستی به صورتش کشید و رفت مغازه‌اش. صبح چند نفر آمده بودند پی روغن. نمی‌‌گفتند هم معلوم بود برای هیئت می‌خواهند. سر و صورتشان داد می‌زد از دور و بر آشپزی ِ امام  حسین علیه السلام می‌آیند. ریش خط نگرفته و مویی که دست و آب مرتبش کرده. بوی ارباب می‌داد قد و قیافه‌یشان. ایرج گفت: «روغن ندارم.» و نگفت: «قفل ِ گُنده هست. به در انبار زده‌ام. انبار... انبار که تا نزدیک سفقش روغن رفته است بالا.» و این "روغن ندارم" را به چند سیاه‌پوش دیگر هم گفت و این را آن قدر گفته بود تا قیمت روغن از سقف انبار هم بالا زده بود. و حالا وقتش رسیده بود. نه و ده محرم مانده بود و هیئت‌ها منتظر و دیگ‌ها آماده و.... دیگ شکم ایرج هم آماده. نصف روز نگشیده جنسهایش تمام شد. دخلش را که می‌شمرد سوراخ‌های دماغش گشادتر شده بودند، از بس حرص داشتنتد ریه‌ها برای اکسیژن. و از بس حرص داشتند جیب‌ها برای پول. ایرج چه ذوقی کرده بود برای ورق‌های کاغذ دهی و پنجی. برای کاغذهای خالی به اضافه‌ی یک اعتبار ده‌ تایی و پنج تایی. و این اضافه چیزی به آدم اضافه نمی‌کرد. اعتباری بود که اعتبار نمی‌آورد. جیب‌های ایرج قلمبه شده بودند. قلمبه‌ها را خالی کرد توی بانک. از بانک تا دم در ماشین و توی ماشین تا خانه به رَقَم روی فیش بانکی فکر می‌کرد. و به این که روغن عجب چیز خوبی است. و این که قحطی آنقدر هم که می‌گویند بد نیست و این که آشپرخانه‌ی مردم روغن نداشته باشد برای دیگ برنج فایده هم دارد. و این که چه محرّم پر سودی.... رسید خانه. بچه‌ها داشتند حیوان‌های مورد علاقه‌یشان را می‌شمردند. آرمین اسب دوست داشت. مادر رو به ایرج لبخندی زد و گفت: «آرمین هم عین تو اسب دوست داره.» ایرج اسب دوست داشت. اسب دوست داشت؟ ایرج فکر کرد ببیند هنوز اسب دوست دارد یا نه. دوست نداشت. و دوباره فکر کرد ببیند چی دوست دارد...کف... کفت... کفتر...نه نه نه... کفتر نه. کبوتر هم نه. کفتار. ایرج کفتار دوست داشت. وحشتش گرفت. سریع کلید سبز کنترل را زد و به خانمش گفت بیاید بنشیند کنارش، چیزی بگوید و چیزی بشنود تا حواسش پرت شود. خانمش آمد و نشست. داشتند حرف می‌زدند. و تلوزیون روشن شده بود. مستند داشت کفتار نشان می‌داد.

حدیث: امیر المومنین امام علی وصی علیه السلام: حبس مال به طمع گران شدن، پستی آورد.
غرر الحکم

   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :9
کل بازدید : 153124
کل یاداشته ها : 125


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ